تنگ طه
وبلاگي شامل مطالب آموزشي دوره ابتدايي و مطالبي درباره روستاي تنگ طه
در یک باغ وحش در لندن در ازای بازدید از حیوانات باغ وحش به جز پول گاهی از افراد سگ یا گربهای میگرفتند تا آنها را به عنوان غذا به جانوران وحشی بدهند
سگ که شیر را دید دم خود را جمع کرد در گوشه ای کز کرد شیر به او نزدیک شد . سگ به پشت خوابید و پاهارا دراز کرد و دم تکان داد شیر به او نزدیک شد و او را بویید و بعد او را برگرداند سگ جلو شیر روی دو پا نشست و دم تکان داد . از آن پس آن دو حیوان دوست شدند و وقتی مسئول باغ وحش برای شیر تکهای گوشت انداخت شیر سهم سگ را به او داد شب هم شیر خوابید و سگ نیز سرش را روی پنجههای شیر گذاشت و به خواب رفت .
مدتی بعد صاحب سگ که از باغ وحش دیدن می کرد سگ خود را شناخت و از مسئولان خواست تا سگش ر ابه او بدهند . ولی وقتی می خواستند سگ را بیرون بیاورند شیر به آنها حمله کرد و نگذاشت سگ را از پیشش ببرند .
یکسال گذشت و دوستی شیر و سگ برقرار بود تا اینکه یکروز سگ مرد شیر دیگر غذا نخورد و در کنار سگ روی زمین دراز کشید . مسئولان باغ وحش می خواستند جسد سگ را از قفس او بردارند اما شیر نمی گذاشت . آنها سگ دیگری را وارد قفس شیر کردند تا شیر او را به عنوان دوست از دست رفته انتخاب کند اما شیر به او حمله کرد و او را از هم درید و به گوشه ای پرت کرد شیر چند روزی در کنار سگ ماند و چیزی نخورد تا خودش هم در کنار سگ مرد . « برگرفته از داستانهای کوتاه تولستوی »
نظرات شما عزیزان:
مرسی عالی بود وقتی بچه بودم باخونذن این داستان کلی دلم برای شیز سوخته بود
آرتا
ساعت10:40---20 خرداد 1391
برو بابا تو هم با اين داستاناي مزخرفت . شير كه مهر و محبت حاليش نيس . چيه اينا كه نوشتي .
salam khobi merci ke sar zadi linket kardam khasi mano ba esme shahzade parsi link kon
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لينك هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||
|